• وبلاگ : ورودي هاي 88 كامپيوتر دانشگاه شهيد چمران اهواز
  • يادداشت : خاطره
  • نظرات : 1 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گلشن 
    واي بميري ريحانه
    مردم از خنمده با تصور اون صحنه
    اتفاقا عينكم روي سرم بود
    قبل از رسيدن به اونجا هم صداي ضبطمو كم كردم . بعد اول ايستوندم فك كردم از 6 فرسخي صداي صبطمو شنيده ان
    نرگس جان ولي من از وقتي كه يادمه ملت همه از اون منطقه رد ميشدن و كسي ايراد نميگرفت . اينا هم دم دمينا ! پول كه كم ميارن يادشون مياد بيان گير بدن
    مهسا من تويه اون لحظه انقدر متعجب بودم كه همشيره و خان داداش و اين حرفا حاليم نبود . وگرنه منو كه ميشناسي . يه تريپ گربه ي شرك ميرفتم دلش كباب شه